امام آن شب در منزلگاه ثعلبیه به سر بردند صبح هنگام مردی که کنیه اش اباهره ازدی بود از جانب کوفه آمد ، نزد امام رفت به آن حضرت سلام کرد و عرض کرد: ای پیامبر خدا ، چه چیزی شما را از مکه به مدینه بیرون کرده است؟
امام فرمود : وای بر تو ای ابا هره ، همانا بنی امیه اموالم را گرفتند ، صبر و شکیبایی ورزیدم ، با دشنام آبرویم را بردند صبر و شکیبایی ورزیدم ، اما اینکه میخواستند خون مرا بریزند ، به همین خاطر فرار کردم . به خدا قسم این گروه ستم پیشه مرا میکشتند و بعد از قتل من ، خداوند لباس ذلت همیشگی را برتن آنها کرده و شمشیر برنده ای را بر آنها مسلط می گراداند و شخصی را بر انها حاکم میساخت که ذلیل شان سازد ، ذلیل تر از قوم سبا که زنی بر آنها حکومت میکرد و اموال و جان هایشان در اختیار او بود