هیئت خیمة الحسین (ع)

مرکز اطلاع رسانی هیئت خیمة الحسین (ع)

هیئت خیمة الحسین (ع)

مرکز اطلاع رسانی هیئت خیمة الحسین (ع)

۷۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

عده ای از راویان گفته اند: عمرنسابه در آخر کتاب الشافی فی النسب به اسناد خود از جدش محمد ابن عمر روایت کرده که گفت: از پدرم عمربن علی ابن ابیطالب شنیدم که به دایی هایم فرزندان عقیل میگفت: وقتی برادرم حسین در شهر مدینه، از بیعت کردن با یزید سر باز زد و خودداری نمود، من نزد او رفتم و او را تنها یافتم ، خدمت ایشان عرض کردم : یا اباعبدالله ، فدای شما شوم ، برادرت امام حسن مجتبی (ع) از پدرت علی (ع) اینگونه به من خبر داده که ... و در این هنگام اشک از چشمانم سرازیر شد و اجازه نداد سخنم را ادامه دهم پس شروع به گریه کردن نمودم . امام من رادر آغوش کشید و فرمود به تو خبر داده که من کشته میشوم .

من عرض کردم : ای فرزند پیامبر خدا ، خدا چنین چیزی نمیخواهد .امام فرمودند: از تو سوال میکنم به حق پدرت ، آیا به کشته شدن من خبر داده است؟

من عرض کرض کردم : بله،کاش از آن ها فاصله نگرفته و با آنان بیعت میکردی .

امام فرمود : پدرم از رسول اکرم (ص) برایم حدیث کرده که پیامبر خدا (ص) او را از کشته شدن خودش و کشته شدن من باخبر ساخته و به او خبر داده که مزار من ، نزدیک مزار تربت پاک اوست. آیا تو گمان میکنی که آنچه را که تو می دانی و از آن آگاه هستی من نمی دانم؟ به خدا قسم که من هرگز تن به ذلت نخواهم داد و می دانم آن روز که مادرم زهرا(س) با پیامبر خدا(ص) ملاقات کند، به آن حضرت شکایت میکند ، و هیچ کس از کسانی که ذریه و فرزندان حضرت فاطمه الزهرا را اذیت کرده اند وارد بهشت نخواهد شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۰۰
محمد سجاد بهرامی

راوی میگوید: فردا صبح امام حسین از منزل بیرون آمدند تا شاید خبر تازه ای بشنوند . پس با مروان ملاقات کرد ، مروان به آن حضرت عرض کرد: ای اباعبدالله من خیر خواه شما هستم از من اطاعت کن تا رهایی یابی.

امام فرمودند:آن چیست بگو تا بشنوم.

مروان گفت : من به شما میگویم که با یزید ابن معاویه بیعت کنید ، زیرا خیر دین ودنیای تو در بیعت با یزید است.

امام فرمودند انا لله و انا الیه راجعون باید فاتحه ی اسلام را خوند ، اگر امتی گرفتار خلیفه ای چون یزید شود ، هر آینه من از جدم پیامبر خدا شنیده ام مه فرمودند خلافت بر خاندان ابو سفیان حرام است.

حرف و حدیث میان حضرت و مروان زیاد شد و سر انجام مروان با غضب از امام جدا شد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۲:۱۵
محمد سجاد بهرامی

امام حسین (ع) با سی نفر از اهل بیت و یارانش نزد ولید آمدند . ولید ابن عتبه خبر مرگ معاویه را به آن حضرت داد و از او خواست که با یزید بیعت کند .

امام بعد از شنیدن سخنان او فرمودند: ای امیر بیعت که پنهانی نمیشود بلکه فردا روز که شما مردم را برای بیعت دعوت میکنید ، ما را نیز همراه با آنان بخوانید.

مروان گفت : ای دامیر عذر و بهانه او را قبول نکن و اگر بیعت نمیکند همین حالا گردنش را بزن.

امام حسین خشمگین شد و سپس فرمود: وای بر تو ای پسره زن بدکاره ، تو به زدن گردن من دستور میدهی ؟ به خدا قسم که دروغ گفتی و پستی خود را آشکار کردی.

سپس رو به ولید کرد و فرمود : ای امیر ما اهل بیت نبوت و معدن رسالتیم خانه  ما ، محل رفت آمد فرشتگان  است و خداوند به ما شروع کرده به ما پایان میدهد و یزید ، مردی فاسق ، شرایخوار است  و قاتل نفس محترم است که آشکارا فسق وفجور مینماید و مثل منی با یزید بیعت نخواهم کرد ، ولکن تا فردا صبح صبر کن تا هم ما در این باره بیندیشیم و هم شما تا مشخص شود که  کدام یک از ما سزائارتر و شایسته تر به خلافت و بیعت میباشیم.

حضرت (ع) بعد از گفتن این سخنان ، بیرون رفته و مروان  خطاب یه ولید گفت تو نا فرمانی مرا کردی .

ولید گفت: وای بر تو ای مروان همانا به من فرمانی دادی که دین و دنیای مرا نابود می سازد. به خدا قسم اگر همه ملک دنیارا به من ببخشند حاضر نیستم دست خود را به خون حسین آغشته سازم / به خدا قسم گمان نمیکنم کسی خدارا با خون حسین ملاقات کند ، مگر آنکه میزان عملش سبک است و خدا در روز قیامت به او نگاه نکرده و او را پاک نمیسازد و عذاب دردناکی برای اوست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۵۵
محمد سجاد بهرامی

معاویة ابن ابوسفیان در ماه رجب سال شصت هجری به هلاکت رسید و یزید پسر او (بعد از روی کار آمدن) نامه ای به ولید ابن عتبه حاکم مدینه نوشت و به او دستور داد که از تمامی مردم مدینه مخصوصا امام حسین (ع) بیعت بگیرد و به او گفت: اگر حسین (ع) از بیعت با من خودداری کرد ، گردن را بزن و سر او را نزد من بفرست.

ولید بعد از خواندن نامه یزید مروان ابن حکم را خواسته و در باره کار امام حسین با او مشورت کرد ، مروان به او گفت حسین ، بیعت با یزید را قبول نمیکند  و اگر من بجای تو بودم گردنش را میزدم .

ولید گفت : کاش چشم به این دنیا باز نکرده بودم و به دنیا نمی  آمدم .

سپس شخصی را خدمت امام حسین(ع) فرستاد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۰۵
محمد سجاد بهرامی

« ام فضل » همسر عباس می گوید: پیش از آنکه امام حسین (ع) به دنیا بیاید ، در عالم رویا دیدم که قطعه ای از گوشت بدن پیامبر (ص) جدا شد و در دامن من افتاد . خواب خود را برای ایشان بیان کردم ، حضرت خطاب به من فرمودند : ای ام فضل ، اگر رویای تو از

 جمله رویا های صادقه باشد ، خیر و مبارک می باشد ؛ زیرا در زمانی نمیگذرد مه فاطمه ، صاحب فرزند پسری می گردد ومن ، او را به تو میسپارم تا شیر دهی .« ام فضل » می گوید : همانطوری که پیامبر خدا فرموده بودند شد . « ام فضل » می گوید : پس از گذشت مدت زمانی ، روزی همراه با امام حسین (ع) خدمت رسول اکرم (ص) رسیدم و امام حسین (ع) را در دامان پیامبر نهادم ، حضرت مشغول بوسیدن امام حسین (ع) بود ک حسین (ع) ادرار کرد و یک قطره از بول ایشان بر روی لباس پیامبر ریخت،من که به شدت ناراحت شدم ، امام حسین را با دو انگشت فشار دادم طوری که ایشان به گریه افتادند.

رسول اکرم (ص) غضبناک به من فرمودند : ام فضل آرام باش لباس من شسته میشود، ولی تو پسر مرا اذیت نمودی .

ام فضل میگوید امام حسین در دامن پیامبر بود ، من از جای خود برخاستم بروم آب بیاورم و لباس رسول اکرم را تمیز کنم . وقتی نزد آنها باز گشتم ، مشاهده کردم که اشک از چشمان مبارک پیامبر جاری شده ، سوال کردم ای رسول خدا چرا اشک می ریزید؟

فرمودند: همانا جبرئیل نزد من آمد و به من خبر داد که امت من این فزندم رابه قتل میرسانند . خدا آنها را از شفاعت من محروم کند. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۱۳
محمد سجاد بهرامی

امام حسین (ع) در شب پنجم ماه شعبان سال چهارم هجری چشم به جهان گشودند و در روایتی دیگر گفته شده که آن حضرت (ع) در سوم ماه شعبان به دنیا آمدند و در روایتی دیگر آمده که ایشان در اواخر ماه ربیع الاول سال سوم هجری به دنیا آمدند و درباره زمان تولد حضرت سیدالشهدا روایات دیگری نیز وجود دارد. هنگامی که آن حضرت چشم به جهان گشود ، جبرئیل به همراهی هزار فرشته ، برای عرض تبریک ، خدمت رسول اکرم (ص) آمد. حضرت زهرا (س) ، آن مولود عزیز را خدمت پیامبر آوردند ، وقتیوقتی نگاه مبارک پیامبر (ص) به آن نوزاد افتاد شادمان شدند و نام اورا حسین نهادند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۳۶
محمد سجاد بهرامی

تمام راه ظهور تو با گنه بستم

دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم

کسی به فکر شما نیست راست می گویم

دعا برای تو بازیست راست می گویم

اگرچه شهر برای شما چراغان است

برای کشتن تو نیزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم

دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم

من از سیاهی شب های تار می گویم

من از خزان شدن این بهار می گویم

درون سینه ما عشق یخ زده آقا

تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست

برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۲۲
محمد سجاد بهرامی

مکه برای شما، فکه برای من!

بالی نمی خواهم،

این پوتین های کهنه هم می توانند مرا به آسمان ببرند….


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۲۰
محمد سجاد بهرامی

خداوند عوض قتل امام حسین 4 خصلت به آن حضرت داد :

1_ شفا در تربت آن حضرت قرار داد.

2_ دعا در زیر قپه آن حضرت مستجاب است .

3_ امامان را در زریه آن حضرت قرار داد.

4_ایام زیارت ایشان از عمر انسان به حساب نمی آید و از عمر انسان کم نمیشود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۱۷
محمد سجاد بهرامی

مست عشقم،مست شوقم،مست دوست       مست آن دلبر که عالم مست اوست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۱۰
محمد سجاد بهرامی