هیئت خیمة الحسین (ع)

مرکز اطلاع رسانی هیئت خیمة الحسین (ع)

هیئت خیمة الحسین (ع)

مرکز اطلاع رسانی هیئت خیمة الحسین (ع)

۷۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۱ ثبت شده است

راوی می گوید: وقتی خبر دست گیری هانی به مسلم رسید، مسلم به همراه کسانی که با ایشان بیعت کرده بودند . از خانه خارج شد . تا به جنگ ابن زیاد برود . ابن زیاد در قصر دارالاماره ماند و یارانش ، مشغول جنگ با یاران مسلم شدند . آن تعداد از یاران عبیدالله بن زیاد که در قصر در کنار او بودند، بالای بام قصر رفته و یاران مسلم را از جنگ برحذر داشته ،آنها را ترساندند و تهدید کردند که لشکریان شام در حال آمدن هستند.

آن روز همینطوری سپری شد تا اینکه تاریکی شب همه جا را فرا گرفت . در این حال یاران مسلم از اطراف او پراکنده شدند، مسلم که وضع را اینگونه دیدتنها از مسجد بیرون آمد . او در کوچه های کوفه حیران و سرگردان بود تا اینکه به در حانه ی زنی به نام طوعه رسید از او آب خواست ، بعد از نوشیدن آب ، مسلم از او خواست که بهش پناه دهد . طوعه نیز اورا در خانه خود پناه داد.

پسر طوعه که از حضور مسلم در خانه آگاه شد ، ابن زیاد را از این موضوع مطلع ساخت . ابن زیاد نیز محمد بن اشهث را خواسته و او را به همراه یارانش برای دستگیری مسام فرستاد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۴۲
محمد سجاد بهرامی


 

 

سینه زدن برای فاطمه (س) دل چسب ترین سین هشت سین امسال است .

مطالب گران بهایی در مورد ایشان در این وب سایت میباشد لطفا مشاهده فرمایید.

 

نا مردی است ضربه به گل بی هوا زدن

                        آیا هجوم سیلی تان بی هوا نبود؟

حتی صدای سیل تان تا بقیع رفت

                        این کار غیر زاده ی قوم دغا نبود 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۱۱
محمد سجاد بهرامی

صدام حسین برای تحقیر کردن خلبانان ایرانی در تلویزیون عراق گفته بود:به هر جوجه کلاغ (خلبان) ایرانی که بتواند به 50 مایلی نیروگاه بصره نزدیک شود حقوق یک سال نیروی هوایی عراق را جایزه خواهم دادتنها 150 دقیقه پس از این مصاحبه صدام،عباس دوران و حیدریان و علیرضا یاسینی نیروگاه بصره را بمباران کردند.

شادی روح تمام شهدای جنگ تحمیلی صلواتی ختم بفرمایید
 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۱ ، ۲۰:۰۵
محمد سجاد بهرامی

ابن زیاد بر روی منبر رفته ، خطبه ای خواند و اهالی بصره را از سرپیچی از دستورات و بر پا کردن فتنه و آشوب ترسانید و آنها را تهدید کرد و آن شب را نیز در بصره گذراند. پس هنگام صبح ،برادرش عثمان ابن زیاد را بع عنوان جانشین ، در بصره گذاشته و خود به سوی کوفه حرکت کرد . وقتی به نزدیک کوفه رسید ، از مرکب فرود آمد و منتظر ماند تا اینکه شب شود. سپس وارد شهر کوفه گردید مردم با دیدن او گمان کردند امام حسین وارد شهر کوفه شده بههمین خاطر بشارت وشارت ورود آن حضرت رت به یکدیگر دادند و به او نزدیک میشدند و به محض نزدیک شدن متوجه میشدند که او ابن زیاد است . پس از اطراف او پراکنده میشدند .ابن زیاد به قصر حکومتی رفته ، آن شب را به صیبح رساند . صبح فردا، از قصر بیرون آمده ، بر روی منبر رفت و سخنرانی کرد و مردم را از نافرمانی کردن و سرپیچی از یزید ترساند و بر اطاعت از او وعده پاداش خوبی  داد.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۵۶
محمد سجاد بهرامی

در این حال عبدالله بن مسلم باهلی و عمارة بن ولید وعمر بن سعد به یزید نامه نوشتند و او را از کار مسلم (جریان ورود او به کوفه و نامه امام حسین (ع) ) با خبر ساختند و او را بر برکناری (نعمان بن بشیر و سپردن امور به شخصی دیگر ، راهنمایی کردند.

یزید ( بعد از دریافت نامه این سه نفر) نامه ای به عبیدالله بن زیاد که در آن زمان والی بصر بود نوشت و او را با حفظ سمت حکمرانی بر بصره ، به امارت نیز منصوب کرد و در آن نامه ، او را از جریان مسلم بن عقیل و امام حسین (ع) با خبر ساخته و شدیدا به او حکم کرد که مسلم بن عقیلرا گرفته و او را به قتل برسان.

عبیدالله بن زیاد (بعد از خواندن نامه یزید )مهیای رفتن به سوی کوفه گردید.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۵۱
محمد سجاد بهرامی

در این هنگام امام (ع) از جای برخواست و بین رکن و مقام ، دو رکعت نماز خواند و در این امر خیر خویش را از خداوند درخواست کرد .سپس پسر عمویش مسلم بن عقیل را خواسته و او را از این حتال با خبر ساخت و در جواب کوفیان نامه ای نوشت که در آن نامه امام آمدن نزد کوفیان را به آنها وعده داد و فرمود بودند: پسر عمویم مسلم بن عقیل را با نامه ای ب سوی شما فرستادم تا او مرا از وضعیت شما و آخرن تصمیماتتان با خبر سازد.

مسلم در حالی که نامه امام حسین (ع) را به همراه داشت ، به سوی کوفه حرکت کرد تا اینکه به کوفه رسید هنگامی که مردم از نامه امام با خبر شدند از آمدن مسلم شادمان شدند و او را در خانه مختار ثقفی جای دادند و شیعیان دسته دسته خدمت حضرت مسلم رسیدند و مسلم نیز نامه اما را در جمع آنان میخواند و آنها نیز گریه میکردند تا اینکه هجده هزار نفر با مسلم بیعت کردند. 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۱۱:۴۵
محمد سجاد بهرامی

راوی میگوید:

کوفیان بعد از فرستادن این همه نامه،هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی را با این نامه خدمت امام حسین فرستادند و این نامه ،  آخرین نامه ای بود که از جانب اهل کوفه برای ایشان فرستاده شد و در آن نامه ، اینگونه آمده بود:

به نام خداوند بخشنده مهربان

به حسین بن از علی از جانب شعیان او و پدرش امیرالمومنین علی (ع) ،اما بعد، ای فرزند پامبر خدا، همانا مردم انتظار تورا می کشند ( و منتظر ورود شما به شهر کوفه می باشند ) و نظر و رایی ، جز نظر و رای شما ندارند، پس شتاب کن ، شتاب کن که باغستان ها همه سر سبز گردیده اند و میوه های آنها ثمر داده ،زمین خرم و درختان سبز شده اند ، پس هر وقت اراده کردی و خواستی به سوی ما بیا؛ که لشکری آماده و مجهز ، در رکاب تو خواهند بود و سلام و رحمت و برکات الهی بر تو و بر پدرت که پیش از تو زندگی میکرد باد

امام حسین (ع) پس از خواندن این نامه به هانی بن هانی و سعید بن عبدالله فرمودند : به من بگوید این نامه را چه کسانی نوشته اند است؟آن دو عرض کردند : ای فرزند پیامبر خدا ، شبث بن ربعی، حجار بن ابحر ، ، یزید بن حارث، یزید بن رویم ، عمر بن حجاج و محمد بن عمیر بن عطارد.


 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۲۲
محمد سجاد بهرامی

بعد از این که سخنرانی سلیمان صرد تمام شد ، افراد حاضر در مجلس ، نامه ای به امام حسین نوشتند که : به نام خداونده بخشنده و مهربان ، نامه ای به حسین بن علی امیرالمومنین ، از جانب سلیمان بن صرد خزاعی و مسیب بن نجبه و رفاعة بن شداد حبیب بن مظاهر و عبدالله بن وائل و گروهی از شیعیان با ایمان ، سلام خداوند بر تو باد . اما بعد، پس حمد و سپاس از آن خدایی است که دشمن تو و دشمن دیرینه پدرت (معاویه) را از بین برد ؛ همان جبار سرکش کینه توز ستمگر ظالمی که امر رهبری این امت را به زور در دست گرفت و اموال و داریی های عمومی را غصب کرده و بی آنکه مردم دل خوشی از آن داشته باشند و از او راضی و خوشنود باشند بر آنها حکومت و امارت میکرد و در دوران حکومتش ، برگزیدگان و نیاکان را کشته و اشرار و افراد پست را باقی گذاشت و مال خدا را در دست افراد جبار و ستم پیشه و شرور قرار داده بود . خداوند همانطور که قوم ثمود را از رحمت خویش دور نمود ، او را هم از رحمت خود دور کند.

اما ما حال جز تو امام و پیشوایی نداریم ، پس به سوی ما بیا ، شاید که خداوند به واسطه وجود تو مارا در مدار خق جمع کند . نعمان بن بشر اینک در قصر عمارت است و ما در  هچ جمعه و جماعتی در کنار او ظاهر نمیشویم و در هیچ عبدی ، همراه با او بیرون نمی آییم و اگر خبر حرکت شما به سوی ما ، به ما برسد ،نعمان را از کوفه بیرون میکنیم تا به شام برود. ای فرزند پیامبر خدا ، سلام و رحمت و برکات الهی بر تو و بر پدر بزرگوارت که پیش از تو می زیست باد، و هیچ نیرو و توانی نیست مگر به یاری خداوند والا مرتبه و بزرگ .

 دو روز  از ارسال این نامه میگذشت که کوفیان گروهی را همره با صد و پنجاه نامه  ، که هر نامه در بر گیرنده یک یا دو یا سه و یا چهار امضا بود به خدمت امام فرستادند و در آن نامه ها از امام (ع) در خواست کرده بودند که نزد آنها برود ، اما با وجود این همه نامه و کثرت دعوت ها، باز امام صبر کرد و پاسخی به آنها نمیداد تا اینکه در یک روز ، ششصد نامه به ایشان رسید و همینطور پشت سر هم از کوفیان نامه میرسید تا اینکه تعداد نامه دوازده هزار نامه رسید. 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۱ ، ۰۰:۲۵
محمد سجاد بهرامی

راوی گوید خبر ورود امام حسین (ع) به شهر مکه و امتناع از بیعت به گوش اهالی کوفه رسید ، پس آنان در منزل سلیمان بن صرد خزاعی جمع شدند، پس وقتی همگی در آنجا اجتماع کردند ، سلیمان صرد از جای برخاست و در حضور جمع سخنرانی کرد و در آخر سخنرانی اش گفت: ای گروه شیعه همانا شما باخبر و آگاه شدید که معاویه به هلاکت رسیده و نزد پروردگارش رفته تا به مجازات کارهایی که کرده برسد و اینکه پسر او یزید در جایگاه او نشته و این حسین ابن علی(ع) است که با او مخالفت کرده و از ترس سرکشان و طاغوت های خاندان ابوسفیان ، به سوی مکه آمده آست و شما شیعه او و شیعه پدر او میباشید و امروز روزی است که حسین(ع) به یاری و نصرت شما نیاز دارد ، پس اگر در خود این را میبینید که یاریش داده و با دشمنان می جنگید ، نامه ای به سوی او بنویسید و اگر ترس سستی و اهمال را در این را دارید، بهتر آن است که او را فریب ندهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۲۲:۴۹
محمد سجاد بهرامی

راویانی که گفت و گوی امام حسین (ع) با ولید و مروان روایت کرده اند گفته اند: روز سوم شعبان هنگام صبح، امام به سوی مکه حرکت کردند و تا آخر ماه شعبان و رمضان وشوال و ذی القعده در مکه به سر بردند .در مدتی که امام در مکه اقامت داشتند ،عبدالله بن عباس و عبد الله بن زبیر خدمت آن حضرت آمدند و از خو خواستند که از رفتن به سوی عراق خوداری کند ، پس امام به آنها فرمود : همانا پیامبر فرمانی به من داده و من باید آن را به انجام برسانم . ابن عباس از خدمت ایشان خارج شد درحالی که میگفت « وا حسناه » سپس عبد الله ابن عمر خدمت امام حسین رسید و از آن حضرت خواست که با این گمراهان سازشکند و از جنگ ، قتل ،قتال  و خونرزی او را برحذر داشت. امام خطاب به او فرمود ای ابا عبد الرحمان ، آیا نمی دانی که در پستی و حقارت دنیا نزد خدا همین بس که سر بریده یحیی ابن ذکریا به خاطر نهی از منکر بعنوان هدیه نزد ستمگر پلیدی از ستمگران بنی اسرائیل فرستاده شد؟ آیا نمیدانی که بنی اسرائیل کهفتاد پیغمبر را فاصله کوتاه بین طلوع فجر تا طلوع آفتاب کشتند، سپس به بازار های خود رفتند و نشستند و به خربد و فروش مشغول شئنئ ، گویی که هیچ کار انجام ندادند ؟ اما با این حال خداوند در عذاب آنها شتاب نکرد ، بلکه مدتی به آنها مهلت داد ، سپس آنها را به انتقام سخت در چنبره عذاب درد ناک خود افکند . ای عبد الرحمان از خدا بترس و دست از یاری من برندار.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۵۱
محمد سجاد بهرامی